داستان جالب چشم چرانی یک مرد متأهل
.
درباره ما
آخرین مطالب
آمار وب سایت

داستان جالب پارلین : داستان جالب چشم چرانی یک مرد متأهل

داستان جالب چشم چرانی یک مرد

داستان جالب چشم چرانی یک مرد جوان متأهل

پیشنهاد میکنم حتما این داستان که درباره چشمان ناپاک و چشم چرانی یک جوان زن دار است تا آخر بخوانید

جوانی به حکیمی گفت: «وقتی همسرم را انتخاب کردم، در نظرم طوری بود که گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده است. وقتی نامزد شدیم، بسیاری را دیدم که مثل او بودند. وقتی ازدواج کردیم، خیلی‌ها را از او زیباتر یافتم. چند سالی را که را با هم زندگی کردیم، دریافتم که همه زن‌ها از همسرم بهتراند.»

حکیم گفت: «آیا دوست داری بدانی از همه این‌ها تلخ‌تر و ناگوارتر چیست؟»

جوان گفت: «آری.

حکیم گفت: «اگر با تمام زن‌های دنیا ازدواج کنی، احساس خواهی کرد که سگ‌های ولگرد محله شما از آن‌ها زیباترند.»

جوان با تعجب پرسید: «چرا چنین سخنی می‌گویی؟»

حکیم گفت: «چون مشکل در همسر تو نیست. مشکل اینجا است که وقتی انسان قلبی طمع‌کار و چشمانی هیز داشته باشد و از شرم خداوند خالی باشد، محال است که چشمانش را به جز خاک گور چیزی دیگر پر کند. آیا دوست داری دوباره همسرت زیباترین زن دنیا باشد؟»

جوان گفت: «آری.»

حکیم گفت: «مراقب چشمانت باش.»

داستان جالب چشم چرانی یک مرد

داستان جالب چشم چرانی یک مرد جوان متأهل





:: بازدید از این مطلب : 175
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : تینا وب مرجع سرگرمی, عکس, اخبار,بیوگرافی
ت : یک شنبه 13 فروردين 1396
.
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پشتیبانی